شهید آوینی
       

آنچه در کربلا گذشت - جلسه 5


 بحثي که امسال مطرح مي شود بيان تاريخي وقايعي است که در کربلا نسبت به وجود حضرت سيدالشهداء (ع) اتفاق افتاد. پيشتر از نظر تاريخي سفر حضرت از مدينه تا کربلا مطرح شده است. سير تاريخي از کربلا در شام غريبان تا کوفه و از کوفه تا شام نيز به صورت جداگانه مورد بررسي واقع شده است. حلقه وسط، بيان آن حوادث و وقايعي است که نسبت به ساحت مقدس حضرت سيد الشهداء (ع) در رابطه با مسئلا کربلا در ورود به کربلا اتفاق افتاده است.


 


در سير تاريخي حرکت امام به نينوا عرض شد که امام به منطقه نينوا رسيدند که از چهار روستا تشکيل شده است. غاضريه، سقبه، عقر و کربلا. اصرار امام وهمراهانش به انتخاب يکي از سه محل (به جز کربلا) براي استقرار به دو دليل وجود آب و گياهان مي باشد. اگر امام چنين استراتژي را دارد، الزاما به دنبال منطقه خوش آب وهوا نيست بلکه قصد دارد از پوشش گياهي براي جلوگيري از نفوذ دشمن استفاده کند. همچنين از آنجا که مهمترين بحث در جنگ آب وآذوقه است، امام در منطقه پر آب مي خواهند ورود پيدا کند تا معضل آب نداشته باشند. لذا به حر مي فرمايد: با ما راه بيا تا ما به منطقه اي که مي خواهيم برسيم که در تير رس ما است(غاضريه) يا کمي آن طرف تر(سقبه) که اينها پر آب هستند. زهير ابن قين پيشنهاد داد که روستايي ديگري هست که پوشش گياهي تيغ دار دارد که موجب مي شود دشمن براحتي نتواند به آن نفوذ پيدا نکند واز سه جهت منتهي به آب است. در واقع انتخاب اين سه منطقه از طرف امام برگزيدن استراتژي برتر در جنگ است. امام بايد بهترين تدبير را اتخاذ کند. لکن تقدير امام تقدير ديگري است و اين تقدير را حر بن يزيد رياحي، در پي نامه اي که از عبيدالله دريافت کرد، ايجاد کرده است. عبيدالله به حر نوشته است که امام را به منطقه اي بي آب وعلف ببر. اين کار را براي آن کرده است که حضرت هم مشکل آب پيدا کنند وهم استتار گياهي وجود نداشته باشد. لذا مسير حرکت کاروان به سمت کربلا منتهي شد.
يک نکته را هم عرض بکنم اينکه براي شناخت رهبران بايد نکاتي از جانب مخالفين بشنويم که در آن نکته بسيار زيبا وعالي وجود دارد که ما ببينيم آنهايي که ادعا ميکنيم رهبر ما هستند چه شخصيتهايي هستند. واقعا جا دارد بگوييم: "الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت اميرالمومنين واولاده المعصومين"! يکي از شاهکارهاي کربلا اينجاست که توسط حضرت سيدالشهداء خلق مي شود و بدون انديشه قبلي است! [عادتکم الاحسان وسجيتکم الکرم] معاويه قنبر غلام اميرالمومنين علي ابن ابي طالب(ع) را گرفت، گفت: يا کشته مي شوي يا اگر مي خواهي زنده بماني بايد اعلام برائت از علي (ع) کني! گفت: من به يک شرط اين کار را مي کنم. زير اين گنبد خضراء کسي را بهتر از علي بن ابيطالب(ع) را به من معرفي کن من مي روم در خانه او.

...عن رجل من بني ضبّة : شَهِدتُ عَلِيّا عليه السلام حينَ نَزَلَ کَربَلاءَ ، فَانطَلَقَ فَقامَ ناحِيَةً ، فَأَومَأَ بِيَدِهِ، فَقالَ: مُناخُ رِکابِهِم أمامَهُ ، ومَوضِعُ رِحالِهِم عَن يَسارِهِ ، فَضَرَبَ بِيَدَيهِ الأَرضَ ، فَأَخَذَ مِنَ الأَرضِ قَبضَةً ، فَشَمَّها فَقالَ : واحَبَّذَا الدِّماءُ يُسفَکُ فيهِ .ثُمَّ جاءَ الحُسَينُ عليه السلام فَنَزَلَ کَربَلاءَ . قالَ الضَّبِّيُّ : فَکُنتُ فِي الخَيلِ الَّتي بَعَثَهَا ابنُ زِيادٍ إلَى الحُسَينِ عليه السلام ؛ فَلَمّا قَدِمتُ فَکَأَنَّما نَظَرتُ إلى مَقامِ عَلِيٍّ عليه السلام وإشارَتِهِ بِيَدِهِ ، فَقَلَبتُ فَرَسي، ثُمَّ انصَرَفتُ إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ، وقُلتُ لَهُ : إنَّ أباکَ کانَ أعلَمَ النّاسِ ، وإنّي شَهِدتُهُ في زَمَنِ کَذا وکَذا قالَ : کَذا وکَذا ، وإنَّکَ ـ وَاللّه ِ ـ لَمَقتولٌ السّاعَةَ . قالَ : فَما تُريدُ أن تَصنَعَ أنتَ ؟ أتَلحَقُ بِنا ، أم تَلحَقُ بِأَهلِکَ ؟ قُلتُ : وَاللّه ِ ، إنَّ عَلَيَّ لَدَينا ، وإنَّ لي لَعِيالاً ، وما أظُنُّ إلّا سَأَلحَقُ بِأَهلي . قالَ : أمّا لا ، فَخُذ مِن هذَا المالِ حاجَتَکَ ـ وإذا مالٌ مَوضوعٌ بَينَ يَدَيهِ ـ قَبلَ أن يَحرُمَ عَلَيکَ ، ثُمَّ النَّجاءَ ، فَوَاللّه ِ ، لا يَسمَعُ الدّاعِيَةَ أحَدٌ ولا يَرَى البارِقَةَأحَدٌ ولا يُعينُنا ، إلّا کانَ مَلعونا عَلى لِسانِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله .
قالَ : قُلتُ : وَاللّه ، لا أجمَعُ اليَومَ أمرَينِ : آخُذُ مالَکَ ، وأخذُلُکَ . فَانصَرَفَ وتَرَکَهُ [المطالب العالية، ابن حجر عسقلاني: ج ? ص 32? ح ??17]
مردي است از قبيله بني ضبه مي گويد من در سرزمين کربلا با علي بن ابي طالب(ع) حاضر بودم. زمانيکه امام به اينجا رسيدند ديديم که امام به منطقه اي رفتند و ايستادند. با دستشان به جلو اشاره کردند و گفتند: اينجا محل خواباندن شترانشان است. بعد به طرف چپ اشاره کردند و مي فرمودند که اينجا خيمه گاهشان است. باروبنه شان را اينجا زمين مي گذارند. همين مرد مي گويد که حضرت با دست روي زمين کربلا کوبيد ومشتي خاک را برداشت. خاک را بوييد و فرمود: واه چه خونهاي بر آن ريخته خواهد شد! اين مرد اهل بني ضبه تقريبا همان حادثه اي را که اميرالمومنين(ع) در ماجراي صفين رفتند به طرف کربلا را اشاره مي کند. همين مرد مي گويد روزگار گذشت تا حسين بن علي(ع) به طرف کربلا آمد. مي گويد من در لشکر ابن زياد بودم او ما را به جنگ با سيدالشهداء فرستاده بود. زماني که من به منطقه کربلا رسيدم و حسين بن علي(ع) ديدم را که آنجا توقف کرده بود ، آن ماجراي گذشته بر اساس پيشگويي اميرالمومنين(ع) برايم تداعي شد. از لشکر ابن زياد آمدم بيرون و به طرف حسين بن علي(ع) رفتم. به ساحت مقدسش سلام عرض کردم وعرض کردم بدرستي پدر تو عالم ترين وداناترين مردم بود چون پيشگويي او درست بوده است! من با علي بن ابيطالب(ع) در جنگ صفين حاضر بودم و ايشان اين فرمايش را فرمودند. بعد گفت: به خدا قسم که تو به ساعتي (به سرعت) کشته خواهي شد[چرا که امام فرمودند چه خونهايي بر اين تربت ريخته خواهد شد]! حضرت به او فرمودند: آيا ملحق به ما مي شوي يا پيش رفقايت مي روي؟ تو چه اراده کردي؟ تو که با پدرم بودي و شنيدي آن چه را که گفته است و ايشان را لايق ترين و عالم ترين انسان¬ها مي داني! گفت: من خيلي بدهکار و عيالوار هستم فکر نمي کنم بتوانم به شما ملحق شوم! حضرت برادرش (حضرت عباس) را صدا زد و گفت: مقداري از پول ها را بياور تا مقدار بدهي اش را بردار برود! [حسين جان! تو که با دشمنانت که آمده تو را بکشد اين چنين مي کني چگونه مي شود دوستانت را رها کني؟!؟] امام فرمود: قبل از اينکه اين پول بر تو حرام شود به مقدار احتياجت بردار! اين به چه معني است؟ يعني تا خودم هستم بر تو حلال است ولي بعدا که کشته شدم و آمديد سراغ خيمه ها آن موقع ديگر بر شما حرام خواهد بود. الان که خودم مي دهم بردار وبرو! براستي که امام ما چقدر آقا است! [جا ندارد همه مان بگوييم((الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه اميرالمومنين و اولاده معصومين))؟!؟]
بعد فرمودند پول را بردار و برو! در لشکر ابن زياد نمان و خودت را نجات بده! برو تا ديگر صداي نصرت طلبي من را نشنوي و برق شمشير من را نبيني! که اگر کسي صداي "هل من ناصر ينصرني" من را بشنود، برق شمشير مرا ببيند و کمکم نکند رسول خدا او را لعن مي کند.
روز پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجري با همان خصوصيت واوصاف وارد کربلا شدند. حر به عبيدالله بن زياد نامه نوشت و اطلاع داد که ايشان وارد کربلا شدند. ( اين را هم ميخواهم بگويم که ببينيد چقدر مظلوم است،آنجا چقدر اقايي نموده ) هر جا که حسين بن علي(ع) مي رفت حر بن يزيد رياحي هم به محاذي ايشان حرکت مي کرد. در زماني که هزار سرباز سواره تحت نظر او بودند، نامه اي به عبيدالله نوشت که ما امام حسين را وارد کربلا کرديم. عبيدالله بن زياد براي امام نامه اي نوشت با اين مضمون:
يا حسين لقد بلغني نزولک بکربلاء و قد کتب الي اميرالمومنين يزيد ان لا اتوسد الوثير و لا اشبع من الخبز، او الحقک باللطيف الخبير، او ترجع الي حکمي و حکم يزيدبن معاويه. والسلام
" به من خبر رسيده که وارد کربلا شده اي! يزيد بن معاويه براي من نامه نوشته است. من براي خوابيدن نبايد رختخواب پهن کنم، غذا به حد سيري نخورم، تا يکي از دو کار را انجام دهم. يا تو را بکشم و به خدا ملحق کنم يا اينکه با من يا يزيد بن معاويه بيعت کنيد!"
وقتي اين مکتوب به دست سيدالشهداء رسيد، حضرت خواندند ونامه را پرت کردند. سپس فرمودند کساني که رضا و خشنودي خودشان را بر رضا وخشنودي خدا مقدم مي کنند، اين طايفه هرگز رستگار نمي شوند! اين فرستاده به حضرت عرض کرد اباعبدالله جواب شما چيست؟ فرمودند: من جوابي براي اين نامه ندارم چرا که عذاب الهي برعبيدالله قطعي شده است. فرستاده همين حرف را به ابن زياد رساند. خيلي عصباني شد. در پي اين عصبانيت مذاکره اي با عمر سعد کرد و او را براي لشکرکشي به سمت کربلا مجاب کرد[اگر خدا ياري کند در آينده قدري راجع به عمر سعد و عبيدالله بن زياد صحبت خواهيم کرد. عمر سعد برخلاف آنچه برخي مي پندارند از ابتدا آنقدر پست هم نبوده، از کربلا به بعد پست شد. قبل از آن آدمي وجيهي بوده است. اصل انتخاب او براي فرماندهي کل جنگ نيز اين است که او آدمي بوده است که مردم او را به خير وصلاح مي شناسند. اينگونه نبوده که او در صف خوارج بوده باشد. اگر هم انحراف وپستي دارد دروني است! در واقعه کربلا اين پستي در او ظهور و بروز پيدا مي کند.]
امام بيرون آمدند، فرزندان و برادرانشان و اهل بيتشان از زنان که رحمت خدا بر انان باد در مقابلشان بودند. مدتي به اين خاندان نگاه کردند و براي مظلوميت خاندانشان گريستند. بعد فرمودند:
"اللهم انا عترة نبيك محمد، وقد اخرجنا وطردنا، وازعجنا عن حرم جدنا، وتعدت بنو امية علينا، اللهم فخذ لنا بحقنا، وانصرنا على القوم الظالمين"
اي خدا ما خاندان پيامبرت هستيم، ما را در حالي که طرد کردند تنها از حرم جدم رسول خدا بيرون کردند و بني اميه برما ظلم روا داشتند. حق ما را بگير!
و نيز فرمودند:
قفوا ولا ترحلوا ، فهاهنا والله ! مناخ ركابنا وهاهنا والله ! مسفك دمائنا ، وهاهنا والله ! هتك حريمنا ، وهاهنا والله ! قتل رجالنا ، وهاهنا والله ! ذبح أطفالنا ، وهاهنا والله !
بارها را بگشاييد! اينجا کربلا است! اينجا جايگاه اندوه وسختي است! اينجا جايگاهي است که شترانمان را بايد بخوابانيم و خيمه و خرگاهمان را بپا کنيم! اينجا محل ريخته شدن خونهاي ماست! اينجا اهل و عيال من را...! مردان من را مي کشند! فرزندان من را ذبح مي کنند و...!
اولين نوحه سراي مصيبت حضرت اباعبدالله وگريه بر مظلوميت او و عترتش در کربلا، خود وجود نازنين حضرت اباعبدالله حسين بوده است. به خاندانش نگاه مي کرد. علي اکبر، رقيه، عباس، زينب و... را مي ديد و آن مصيبت هاي سنگيني را که بر هريک وارد ميشوند. هم روضه خواند و هم گريه کرد. [مرده باد آنهايي که در مقابل روضه وگريه ي حسين بن علي موضع مي گيرند . و راجع به اين موضوع مفصل صحبت خواهيم نمود.] بعد از رسيدن و خواندن روضه، حضرت ام کلثوم (خواهر دوم حضرت سيدالشداء) جلو آمدند و فرمودند: آقا از وقتي که پا به اين وادي گذاشته ايم غم عالم به دلم افتاده است. چه کار کنم ؟ در عبارت هست که "فتسلي لها" به او تسليت دادند اما نمي دانيم که چگونه به ايشان آرامش داده است. حتما به ايشان گفته اند تا من هستم، تا برادرم عباس هست غم به دل خود راه ندهيد خواهرم! اما بعدش ديگر دست ما نيست!
امام در روز دوم يک نامه نوشتند ويک سخنراني ايراد نمودند. نامه را به نقل از امام باقر (ع) بيان مي کنيم.
امام تا رسيدند به برادرشان جناب محمد ابن حنفيه از کربلا نامه اي نوشتند. سوال اين است که چرا به محمد حنفيه نامه نوشتند و ايشان را انتخاب نمودند؟ در پاسخ بايد گفت که امام با اين حرکت جان فرزندشان امام علي بن الحسين(ع) را بعد از بازگشت از کربلا حفظ مي کنند. از آن جا که همه حرکات سيدالشهداء با تدبير است او بايد امامت را حفظ کند و با اين کار به دشمن مي گويد که بزرگ بني هاشم فعلا محمد حنفيه است. لذا همه تفکر بني اميه را به طرف محمد حنفيه جلب مي کند. از سوي ديگر امام عبدالله ابن جعفر را عمدا با خود همراه نمي کند. او متمول است. لذا همسر حضرت زينب(س) به دستور خود سيدالشهداء(ع) نبايد به جنگ بيايد تا پس از بازگشت اسرا به مدينه ايشان زندگيشان را پشتيباني واداره کند و اهل بيت عصمت و طهارت محتاج ديگري نباشند. پس امام نشانه را به طرف محمد حنفيه برد تا جان امام بعد از خودش را حفظ کند. نامه امام(ع):
بسم الله الرحمن الرحيم. من الحسين بن علي الي محمد بن علي و من قبله من بني هاشم. ...اما بعد فكان الدنيا لم تكن و كان الاخره لم تزل ...والسلام
از طرف حسين بن علي به برادرم محمد ابن حنفيه و خويشاوندانش از بني هاشم. و بعد! دنيا انگار نبوده و آخرت انگار هميشه هست.
والسلام امام با اين يک خط مشخص مي کند آنهايي که حسيني هستند جهانبيني شان بايد به چه صورت باشد و آن هايي که در مقابل هستند جهانبيني شان خلاف اين است. امام فرمودند هر کس مي خواهد حسيني باشد و در خيمه وخرگاه شهدا باشد بايد جهانبيني وتفکرش به دنيا اينگونه باشد؛ دنيا انگار نبوده و آخرت انگار هميشه هست. در اينجا امام مشخص مي کند کساني که دنيا زده هستند در صف من نيستند. به عبيدالله بن حر جعفي فرمودند: بيا. گفت: عيالوار هستم. به عمرو بن قيس مشرقي فرمودند او هم گفت: گرفتار هستم. به هر کس که گفتند بيا ونيامدند آنهايي بودند که از دنيا نتوانستند بگذرند. يعني مي فرمايد از حسين گفتن براي حسيني شدن يک گام وجود دارد و آن اين است که دنيا در نظرت بي ارزش باشد. اگر دنيا در نظر بي ارزش باشد هر زمان که نداي الا يا اهل العالم انا الحجه القائم را شنيديم با خيال راحت بدانيم در خيمه وخرگاه امام زمان(عج) قرار مي گيريم. اما اگر دنيا برايمان ارزش داشته باشد در مقابل حضرتش خواهيم ايستاد! امام فرمول حسيني شدن را بيان کردند. دنيا بابد بي ارزش باشد. بي ارزش بودن دنيا به فقر نيست بلکه به معني عدم دلبستگي به دنيا مي باشد! نه اينکه هر که فقير است يعني دنيا براي او بي ارزش است و هر که پولدار است يعني دنيا براي او ارزشمند مي باشد. در دنيا برخي تفاخرشان ، شخصيتشان و حقيقتشان به اموالشان است. شخصي به بزرگي گفت: قيمت من چقدر مي باشد؟ جواب داد ده هزار اشرفي. گفت: ده هزار اشرفي پول لنگي است که من در حمام به خودم بسته ام. گفت: من هم قيمت همان را گفتم! که اگر آن را از خود باز کني تو هيچ ارزشي نخواهي داشت! برخي اگر مال را از ايشان بگيرند انساني است که هيچ زندگي با ارزشي ندارد. حسيني شدن يعني اينکه دنيا برايت بي ارزش باشد. پس حسيني شدن يک فرمول بيشتر ندارد. "کان الدنيا لم تکن و کان الاخره لم تزل" انگار دنيا از اول نبوده وآخرت هميشه هست!
 

منبع : سایت فارس

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo