شهید آوینی

در مورد هژبر یزدانی و ثابت پاسال چه می دانید ؟

هژبر یزدانی کیست ؟

هژبر تحصیلات ابتدایی خود را از کلاس اول تا پنجم در تهران در دبستان زند و کلاس ششم ابتدایی را در دبستان جمشید جم و دوره متوسطه را تا کلاس پنجم در دبیرستان فیروز بهرام و دیپلم متوسطه را از دبیرستان مدرس اخذ کرد. پدرش گله‌داری ساده بود و مدتی هم به عنوان چریک دولتی در دوره رضا شاه پهلوی در خدمت ارتش بود.

هژبر دوبار ازدواج کرد، در سال ۱۳۳۱ با زنی به نام بهمنه درخشانی، که بهایی بود و ازدواج هم به رسم بهائیان انجام شد و دومی در فروردین ۱۳۴۵ با خانمی به اسم فاطمه جلالی عراقی که یک زن مسلمان بود پیمان زناشویی بست. یزدانی صاحب سه پسر به اسامی: کیومرث، نادر و کاوه و سه دختر به نام‌های: لیلی، نسرین و کتایون بود.
موارد عدیده ای وجود دارد که در این جا به ذکر چند خاطره از درباریان رژیم گذشته بسنده شده است. مادر فرح پهلوی در این خصوص می گوید: «هژبر از بهاییان سرشناس ایران بود، بهاییان ثروت و سرمایه خود را به او سپرده بودند و هژبر با این سرمایه کار می کرد.

تخطی و خلاف کاری و قانون شکنی او به اندازه ای بود که وقتی تصمیم به احداث یک مجتمع دامداری در سنگسر گرفت، همه روستاییان و زمین داران مسلمان را با زور از آن منطقه اخراج و زمین هایشان را تصاحب کرد. هژبر علاوه بر دامداری، بانکداری و سرپرستی صنایع و کشاورزی، قاچاق جواهر و طلای ایران را عهده دار بود. بر هیچ کس پوشیده نبود که هژبر نمی تواند بدون داشتن پشتوانه قوی به راحتی محموله های گرانبهای خود را از مبادی ورود و خروج کشور عبور دهد. محمد رضا برای آن که متهم به حمایت از بهاییان نشود، هرگز هژبر را به میهمانی ها و محافل و مجالس خود راه نمی داد. فرح هم از او انزجار داشت. زمانی هم که به مناسبت سالروز تولد فرح، یک رشته جواهر عتیقه متعلق به کاترین دوم (امپراتریس روسیه) را به عنوان هدیه فرستاد، فرح از قبول آن امتناع کرد. چند هفته بعد، این رشته جواهر را بر گردن و لباس شمس دیدیم و متوجه شدیم، هژبر برای آن که به دخترم دهن کجی کرده باشد، جواهرات را به شمس بخشیده است.»

البته این رویه پایدار نبود مثلا در نامه ای که از دفتر مخصوص فرح برای هژبر ارسال گردیده، در این خصوص آمده است:
«جعبه سیگار طلابا تاج برلیان زمرد تقدیمی جناب عالی از پیشگاه مبارک علیا حضرت شهبانوی ایران گذشت. حسب الامر، مراتب خوشوقتی معظم له ابلاغ می گردد. ضمنا در اجرای اوامر صادره، چون قوطی سیگار قدیمی مربوط به دوره پهلوی است عیناً به وزارت فرهنگ و هنر فرستاده شد که با ذکر نام اهداء کننده در موزه پهلوی واقع در کاخ مرمر حفظ و نگهداری کنند.» یا در نامه دیگر که از جانب ارتشبد غلامرضا ازهاری، رییس ستاد ارتش به هژبر یزدانی نوشته شده، آمده است:«آقای هژبر یزدانی، مجلس ضیافت مجلل و باشکوهی که به مناسبت زادروز خجسته ولایتعهد ایران در هتل هیلتون ترتیب داده بودید و در آن چند صد نفر مورد پذیرایی گرم و شایان توجهی قرار گرفته، عشق شدید جنابعالی را نسبت به سلسله جلیله پهلوی که همگی هر چه داریم از آنهاست می رساند و این احساسات درخور، هرگونه تقدیر و تقدیس می باشد. لذا وظیفه نظامی خود دانستم که مراتب را به شرف عرض مبارک شاهانه برسانم و اجازه بگیرم که از این احساسات گرم و بی شائبه جناب عالی کتبا قدردانی نمایم که این اجازه را مرحمت فرمودند و خوشوقت که بدین وسیله مراتب سپاس و تشکر خود را به جنابعالی اعلام و…»

هژبر با پهن کردن دام احسان و ریخت و پاش برای درباریان و افراد ذی نفوذ در صحنه های سیاسی، نظامی و اقتصادی رژیم پهلوی سعی در گسترش هر چه بیشتر نفوذ خود و در واقع قوت گرفتن روز افزون بهاییت در این زمینه داشت. او که با حمایت مستقیم و علنی و بی چون چرای سپهبد، ایادی کار خرید و توسعه شرکت های زراعی، دامپروری و صنعتی را پیش می برد، کم کم وارد صحنه بانکداری کشور نیز گردید و با در اختیار داشتن سرمایه عظیم و بی مانند به خرید و اضافه نمودن این کارخانجات و واحدهای صنعتی اقدام نمود. چه، سیاست اقتصادی رژیم پهلوی با نفوذ هر چه بیشتر بهاییان در این زمینه موافق و هماهنگ بود و هیچ سد و مانعی در مقابل هژبر قرار نداشت که او با اشاره انگشتی به حامیان خود در دربار پهلوی آن را از میان برندارد. لذا به سهولت به چنین هدفی دست یافت. در این مورد، اکثریت افراد موثر و مهره های کلیدی راهبرنده نظام شاهنشاهی با نفوذ بهاییان در ایران و به ویژه در صحنه اقتصادی موافق بودند، حتی خود محمد رضا پهلوی نسبت به نفوذ بهاییان حساسیت نداشت، بلکه خود او صراحتا گفته بود:«افراد بهایی در مشاغل مهم و حساس مفیدند چون علیه من توطئه نمی کنند.» عبدالکریم ایادی که جزو محارم خاص شاه بود و محمدرضا تمامی مسائل را با وی در میان می گذاشت و از او مشورت می گرفت در قدرت یابی بهاییان نقش اساسی داشت. او وسایل تحصیل جوانان بهایی را فراهم می کرد و بخش های مهمی از فعالیت های اقتصادی در بخش خصوصی در اختیار آنان قرار می گرفت. لذا در چنین موقعیتی، هژبر توانست صاحب کارخانه ها و مراکز تولیدی فراوانی شود.

در روزهای پایانی سلطنت پهلوی به اتهام تصرف زمین های دولتی و مفاسد اقتصادی به زندان افتاد. پس از انقلاب به کاستاریکا فرار کرد و تا آخر عمر در آنجا بود.روز ۲۸ فروردین 1389 در سن ۷۶ سالگی در کاستاریکا در گذشت .

 ثابت پاسال  کیست ؟

حبیب الله ثابت معروف به ثابت پاسال در سال 1283 شمسی در تهران و در خانواده ای که پشت اندر پشت یهودی بودند ، متولد شد . پدرش که پارچه فروش بود ، به فرقه بهائیت پیوسته بود. وی تحصیلات متوسطه را در مدرسهء سن لویی ( مدرسهء فرانسویان ) گذراند . ثابت پاسال در طوی زمان ، به یکی از ثروتمندترین مردان ایران تبدیل شد و گفته می شد دومین فرد ثروتمند، پس از شاه است.

در اسناد و مدارک بسیـاری ، ثروتمند شدن ثابت پاسال که پدرش یک یهودی پارچه فروش دوره گرد بود ، به بهایی بودنش و حشر و نشر او با مراکز صهیونیستی و بهائیان فعال در دربار محمدرضا پهلوی که کم هم نبودند نسبت داده اند. بعید به نظر می رسد در صورت عدم وابستگی به دربار ، بهائیت و محافل صهیونیستی ، ثابت پاسال می توانست به چنین ثروت هنگفتی دسترسی یابد.

او ، نمایندگی تولیدات شرکت Pepsi Cola آمریکا را گرفت و به همراه پسرش ایرج ، کارخانهء آن را در سال 1336 شمسی راه اندازی کرد. مصرف محصولات این کارخانه ، با توجه به بهایی بودن صاحبـانش ، از سوی مراجع دینی تحریم شد که تا پیروزی انقلاب اسلامی (بهمن57) ادامه داشت.

از دیگر فعالیتهای ثابت پاسال در دورهء حکومت شاه ، تاسیس تلویزیون ایران در سال 1337 شمسی است. در این سال ، مجلس شورای ملی با تصویب قانونی ، به وی اجازه داد تا تلویزیون ایران را تاسیس کند. ثابت پاسال توانست با سوء استفاده از معافیتهای گمرکی و مالیاتی پیش بینی شده در این قانون ، علاوه بر تملک تلویزیون ، دارائیهای خود را گسترش دهد. پروندهء این سوء استفاده بعدها توسط سازمانهای نظارتی زمان شاه نیز بررسی گردید لیکن بدلیل نزدیکی او به دربار، بویژه حسب ارتباطات ویژه ء میان او و نخست وزیر وقت ، امیر عبـاس هویدا – که او نیز بهایی بود – این پرونده به دست فراموشی سپرده شد.

از دارائیهای مشهور ثابت پاسال در ایران ، خانه ء وی بود ! این خانه که در تقاطع خیابان افریقا – -جردن- و ناهید قرار دارد ، به سبک یکی از قصرهای کاخ ورسای فرانسه ساخته شده است که پانزده میلیون دلار ارزش گذاری شده است.

حبیب الله ثابت پاسال که فراماسون هم بود ، با نزدیک شدن به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی از ایران گریخت و به آمریکا رفت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اموال وی مصادره شد. بعضی از دارائیهای وی عبارتند از نمایندگی تولید فولکس واگن ، کارخانه لاستیک سازی جنرال تایرز ، کارخانه تولید روغن موتور ESSO ، سهامداری عمده در بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران ، سهامداری عمده در بانک ایران و خاورمیانه ، شیشهء مینـا و دهها شرکت ، موسسه و کارخانه دیگر .

هژبر، از کاخ تا خاک

"هژبر يزداني" فرزند رضاقلي، در 1313سال شمسی در سنگسر (مهدیشهر) از توابع سمنان متولد شد. او از جمله عناصر مهم و كليدي در صحنة اقتصادي رژيم پهلوي بود كه با حمايت بهائيان و دربار پهلوي به ثروتي مثال زدني و بي‌مانند رسيد. از دوران كودكي و نوجواني وي اطلاع زيادي در دسترس نمي‌باشد.

پدرش گله‌داري ساده بود و مدتي هم به عنوان چريك دولتي در دوره رضاخان در خدمت ارتش بوده است.

هژبر دوبار ازدواج كرد، در سال 1331 با زني به نام بهمنه درخشاني، كه بهائي بود و ازدواج هم به رسم بهائيان انجام شد و دومي در فروردين 1345 با خانمي به اسم فاطمه جلالي عراقي كه يك زن مسلمان بود، ولي باز هم سند ازدواج آنان توسط بهائي‌ها صادر شد. 

پس از بازنشستگی و کناره گیری حبیب ثابت، یکی از کلان سرمایه داران یهودی بهائی شده، بخشی از وظایف و مسئولیتهای او بر عهده هژبر یزدانی گذاشته شد. هژبر نیز با سرمایه "شرکت امنا" اکثر کارخانه های قند ایران در سراسر کشور را از صاحبان آن خریداری کرد. او افزون بر پول از حربه زور نیز نهایت استفاده را می برد. هژبر یزدانی پس از خرید کارخانه های قند ایران با دریافت وام های چند صد ملیون تومانی از وزارت کشارزی که یک بهائی به نام "منصور روحانی" وزیر آن بود، صدها کیلومتر از زمین های دو طرف جاده قوچان تا بجنورد به عرض ده کیلومتر را تملک کرد و آنها را به کشت چغندر قند اختصاص داد.

سرمایه هژبر یزدانی به حدی بود که تمام ساختمان های بزرگ تهران نظیر ساختمان پلاسکو، ساختمان آلومنیوم و برج سپهر- محل کنونی شعبه مرکزی بانک صادرات – را خریداری کرد. وی مالک هزاران راس گوسفند بود. تعداد گوسفندان هژبر به حدی بود که تنها در یک مورد 400 سگ گله از خارج به ایران وارد کرد.

وی علاوه بر بهره برداری از شیر و مواد لبنی و گوشت این گوسفندان، چرم آنها را در کارخانه های چرمسازی خویش فرآوری می کرد سپس آنها را به صورت کفش های دست دوز گران قیمت به بازار می فرستاد. هژبر یزدانی برای تولید این کفشها کارخانه های "کفش ایران" و فروشگاههای زنجیره ای آن را تاسیس کرد و کفش های تولیدی خود را به صورت انحصاری در فروشگاههای کفش ایران به فروش می رساند.

هژبر یزدانی در کاخی زیبا و مجلل در سنگسر زندگی می کرد، کاخی که همواره به وسیله گارد و محافظان مخصوص محافظت می شد.

زمانی سودای بانکداری به سرش افتاد و موفق شد از "ابولحسن ابتهاج" (موسس بانک ایرانیان و رئیس سازمان برنامه و بودجه)، بانک ایرانیان را خریداری کند. او همچنین قصد داشت که به تدریج بانک صادرات را نیز خریداری کند، با همین انگیزه سهامدار عمده بانک صادرات شد تا آنجا که برخی از علما داد و ستد با این بانک را که عمده سهام آن مربوط به یک بهائی بود، حرام اعلام کردند.

در دهه پنجاه هژبر یزدانی عنوان ثروتمندترین مرد ایران را داشت. به انگشتان دستش انگشتري‌هاي گرانبها داشت كه تنها يكی از آنها انگشتري الماس به ارزش پنج ميليون دلار بود. الماس روي اين انگشتر از الماس‌هاي استثنايي و جزو20 الماس بزرگ دنيا بود که در يكي از معادن الماس آفريقاي جنوبي كشف شده و هژبر آن را از يك حراجي در لندن خريده بود.

همچنین شرکت های شاهین کی، پاکریز، قند قزوین، کشت و صنعت ایران و آمریکا، کفش اطمینان، کفش ایران، فلور ایران، کارخانه های پی وی سی سنگسر و اصفهان، عمران بلوچستان، کارخانه های پنبه و شرکت پوست هم از جمله دارایی های هژبر یزدانی به شمار می رفت که یا خود مالک آن بود و یا با سرمایه گذاران خارجی در آن شریک بود.

وی برای اینکه از پرداخت مالیات فرار کند، بخش عمده‌اي از سهام كارخانجات و شركت‌هاي زراعي، دامداري و صنعتي خود را در مناطق سنگسر، گرگان، زرند ساوه و تهران به نام فرزندانش كرده بود.

طبق خبرهای مندرج در مطبوعات آن زمان، هر روز از اتهامات دیگر هژبر یزدانی پرده برداشته می شد که از آن جمله می توان به تصرف غیر قانونی زمین های ساوه و حفر چاه های عمیق در زمین های کشاورزی در اراک و خشکاندن قنات های زمین های مردم اشاره کرد. به ناچار دولت ارتشبد ازهاری در آستانه پیروزی انقلاب، با هدف فریب مردم و به بیراهه کشاندن مبارزات، هژبر یزدانی را به عنوان غارتگر بیت المال بازداشت و در زندان قصر زندانی کرد.

اما بر کسی پوشیده نبود که هژبر یزدانی با بهره‌گيري از حمايت بي‌دريغ بهائيان از یک طرف و طرفداري و حمايت دربار پهلوي به خصوص شمس پهلوی و جانبداري همه جانبة عبدالكريم ايادي (پزشك مخصوص شاه) و عنصر مشهور و كليدي بهائيان در دوره پهلوي از طرف ديگر به غارت اموال مردم این سرزمین دست زد. تا آنجا که احسان نراقی (مشاور فرح) در تماسی با دکتر امینی در تاریخ 4/6/57 در خصوص هژبر می گوید: «همه می دانند که چه کسی هژبر را بزرگ کرده، این نصیری و دیگران بودند، از کلمات قصار هژبر است که من یک پدر دارم به نام ایادی و یک برادر دارم نصیری و یک نوکر منصور روحانی...»

هژبر یزدانی در غروب 21 بهمن 1357 به همراه محرری رئیس وقت سازمان زندانها، از زندان قصر گریخت و پس از مدت ها آوارگی خود را به آمریکای لاتین رساند و در کاستاریکا به همراه سناتور علی رضایی، کلان سرمایه دار معروف و مالک کارخانه های نورد و لوله اهواز به کار دامپروری در سطح کلان مشغول شد.

 هما سرشار، صهیونیست یهودی و خبرنگار کیهان در دوران محمد رضا پهلوی در خاطراتش از سفری که به همراه گروهی از سرمایه داران یهودی به کاستاریکا رفته بود، به فعالیتهای هژبر اشاره می کند و می نویسد که گروهی از افراد مسلح به طور شبانه روزی از مقر و اقامتگاه هژبر یزدانی محافظت می کنند.

هژبر یزدانی سرانجام با این همه ثروت و مایملک در 29 فروردين 1389 در 76 سالگي كاستاريكا درگذشت و در آغوش سرد زمین جای گرفت.

منبع:وبلاگ گذشته حال آینده

فردوست از هژبر یزدانی می گوید

مطالب زير برگرفته از كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ( خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست ) مي باشد . قضاوت را به عهده شما خواننده گرامي مي گذرام باشد تا با خواندن مطالب زير به گوشه اي از جنايات بهائيت در دوران منحوس پهلوي آشنا گرديد .


""به ياد دارم كه حوالي سال 1354 ، شكايتي از دفتر مخصوص شاه (به رياست معينيان ) به دستم رسيد مبني بر اينكه هژبر يزداني در سنگسر به مراتع چوپان ها تجاوز كرده و براي آنان مزاحمت ايجاد مي كند . محمدرضا دستور داده بود كه تحقيق و گزارش شود. دو افسر دفتر را به همراه عكاس ساواك به منطقه اعزام كردم . در مراجعت ،گزارش انان حاكي از اين بود كه اهالي ده مرزان آباد در ارتفاعات سنگسر همه بهائي هستند و رئيس انها هژبر يزداني است و آنها همه مراتع ده مجاور را ، كه مسلمان نشين است ، به زور تصرفكرده اند . مدارك مستند جمع آوري شد و آلبومي نيز تهيه و ضميمه گزارش شد و مستقيما به اطلاع محمدرضا رسيد . فرداي آنروز سپهبد ايادي تلفن كرد و گفت كه شاه گزارش را به من نشان داده ،‌ گزارش سراپا مغرضانه است و به شاه هم گفتم و ايشان دستور داد كه مجددا هئيت بي غرضي را اعزام داريد ! پاسخ دادم كه گزارش هئيت مستند است و اعزام مجدد مفهومي ندارد . و افزودم كه وقتي شاه مي خواهد يزداني به مناطق چراي ديگران تجاوز كند من كه مدعي نيستم . به هرحال ، يزداني به كار خود ادامه داد .
یك سال بعد متوجه شدم كه او در تهران معاملات بزرگ انجام مي دهد و هميشه 2 مرد مسلح او را همراهي مي كنند . چند مورد از معاملات يزداني را شخصا شنيدم . يك روز ابتهاج ، مدير عامل بانك ايرانيان ، به من تلفن كرد كه از اين پس در بانك ايرانيان سمتي ندارد و تمام سهام بانك و ساختمان و اثاثيه و وسايل آن به هژبر يزداني فروخته شده است . يك روز هم سميعي ، رئيس بانك توسعه  کشاورزي ، به من شكايت كرد كه فرد بي تربيتي با 2 گارد مسلح به مسلسل بدون اجازه وارد دفتر كارم شده و گفته كه نامش يزداني است و مي خواهد سهام بانك با ساختمان و وسايل به او واگذار شود ! سميعي پاسخ داده كه اين امرمنوط به اجازه وزارت كشاورزي و تصويب دولت است . يزداني با خشونت جواب داده كه ترتيب ان را مي دهم )) . به هرحال ،هژبر يزداني با حمايت ايادي به قدرتي تبديل شد و اراضي وسيعي را در باختران و مازندران و اصفهان و غيره در اختيار گرفت و براي من معلوم شد كه تمام وجوه متعلق به بهائيت است و  معاملات را يزداني براي آنها ولي به نام خود انجام مي دهد . ""

ثابت پاسال؛ محور اقتصاد بهائیت در دوران پهلوی

در سال 1990 میلادی، یک سرمایه دار بهائی به نام "حبیب اله ثابت" که به ثابت پاسال ملقب است، در آمریکا جان می سپارد. رادیو اسرائیل مرگ ثابت پاسال را ضایعه ای بزرگ می خواند و رژیم اسرائیل تصمیم می گیرد که به یاد او یکی از خیابان های شهر تل آویو را به نامش نامگذاری کند. اما علت این همه توجه اسرائیل به حیب اله ثابت چیست؟

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بهائیان مقیم اسرائیل، ایران را سرزمین موعود خود می دانند. آنها ثروت ها فراوانی از ایران جمع می کنند و به اسرائیل می فرستند. موقوفات بهائی در ایران در دست چند تن از پیروان این فرقه قرار دارد و آنها این اموال را زیر نظر یک هیئت مخصوص به کار می اندازند و سود حاصل را در اختیار جامعه بهائیان در اسرائیل می گذارند. یکی از کسانی که این اموال را در اختیار دارد، حبیب اله ثابت است.

ثابت در گذشته دور در دهه چهل، کارخانه پپسی کولا را راه اندازی کرده است؛ کارخانه ای که سود آن علاوه بر خودش، نصیب بهائیان و یهودیان اسرائیل می شود. او در اوایل همین دهه کارخانه های لاستیک اتومبیل "جنرال تایر و رابر ایران" را در اطراف تهران برپا می سازد.

شرکت های تجاری، مالی و صنعتی که حبیب ثابت، پیش از انقلاب پایه گذاری می کند به قدری زیاد است که حتی شمردن آنها گیج کننده است: شرکت فیروز، شرکت ایران فولکس، تلویزیون ایران، رادیو و تلویزیون ایران، سیکاب، شرکت ایران گاز، شرکت ایران سیلندر، شرکت ترانسپیک، شرکت جانسون و جانسون، شرکت زمزم، شرکت میناب، شرکت چوب پنبه، شرکت اتونور، شرکت جنرال تایر، شرکت ایرامز، شرکت اسکوئیب، شرکت شرینگ، شرکت تولید و تصفیه روغن اسو، بانک ایران و خاورمیانه، بانک ایرانیان، بانک ایران و انگلیس.

این شرکت ها محل درآمدهای میلیون دلاری، بلکه میلیارد دلاری مردی بهائی است که همراه دو بهائی دیگر در دوران تحصیل، در یک مغازه دوچرخه سازی مشغول به کار بوده است. او اصالتاً اهل خانواده ای یهودی است  که به بهائیت پیوسته اند. حبیب اله و دو دوستش، پس از مدتی کار در دوچرخه سازی، اتومبیلی دست و پا می کنند و مشغول مسافر کشی می شوند. او در این دوران راننده امیر هوشنگ دولو است؛ نوجوانی که بعدها پیشخدمت مخصوص شاه می شود. چند سال بعد ثابت، در خیابان دروازه باغ شاه که بعدها سپه نام می گیرد، اداره حمل و نقل راه اندازی می کند. میرزا رحیم خان ارجمند، دایی ثابت، معاون وزیر پست و تلگراف و تلفن است. ارجمند از رضا خان برای ثابت امتیاز انحصاری حمل نامه های پستی از تهران به شمال و بر عکس را می گیرد و ثابت کم کم آن را به سراسر کشور گسترش می دهد.

سود امتیاز انحصاری حمل نامه، به ثابت این قدرت را می دهد که یک کارخانه صنعتی نجاری راه بیندازد. دستگاه های کارخانه از آلمان وارد می شود و متخصصان خارجی آنها را راه اندازی می کنند. ثابت در خاطراتش اعتراف می کند که اگر کمک رضا خان و سفارش های دولتی نبود، کارخانه نجاری حتماً در همان ابتدا ورشکسته می شد.

جنگ جهانی دوم آغاز می شود. مردم ایران در آتش جنگ متفقین و متحدین می سوزند و اوضاع کشور نابسامان است. در این ایام، ثابت تا می تواند اموال خود را نقد می کند و به همراه همسر و دو پسرش به آمریکا می رود. در سال 1941 ثابت تا می تواند لباس های کهنه و دست دوم آمریکایی می خرد. او آنها را پس از شستن به ایران صادر می کند و سود سرشاری بدست می آورد. او سپس شرکت ثابت را در آمریکا ثبت می کند. از این به بعد کار ثابت، صادرات جوراب های زنانه و مردانه و لوازم آرایش و دارو و اقلام لوکس به ایران است. برای گسترش کار چهار نفر در تهران شرکتی تأسیس می کنند به نام پاسال که حروف اول آنها است: پناهی، امیل عبود، سافیان، لک. چندی بعد شرکت پاسال در تهران و شرکت ثابت در نیویورک، شرکتی جدید در ایران به ثبت می رسانند به نام ثابت پاسال و از این به بعد حبیب اله ثابت نام این شرکت یعنی ثابت پاسال به شهرت می رسد. ثابت پاسال تا پایان جنگ جهانی دوم در آمریکا می ماند و در اوایل دهه سی به ایران باز می گردد.

ثابت از این پس کاری ندارد جز وارد کردن اجناس آمریکایی و ساخت کارخانه، ظاهراً او وارد چرخه اقتصاد مفیدی می شود، اما در واقع او مدام در حال تقلب و تجاوز به حقوق دیگران است. زمانی پاسال تصمیم می گیرد یک کارخانه تولید و تصفیه روغن موتور راه اندازی کند. برای این کار با شرکت اِسو وارد مذاکره می شود، اما شرکت اِسو تمایلی نشان نمی دهد. مسئولان اِسو می دانند که شرکت ملی نفت ایران در آبادان در حال ساخت چنین کارخانه ای است. وزارت صنایع ایران هم راضی به احداث این کارخانه نیست، چراکه نمی خواهد شرکت ملی نفت ایران ضرر ببیند. با وجود تمام این مخالفت ها ثابت از شاه کمک می خواهد و با توصیه شاه، هم وزارت صنایع و هم شرکت اِسو موافقت خود را با راه اندازی کارخانه اعلام می کنند و خود محمدرضا شاه شخصاً با هلیکوپتر به شهرری می رود و کارخانه را افتتاح می کند. پس از این، ثابت با 5 آمریکایی و چند همکار خود در شرکت پاسال، کارخانه "جنرال تایر" را تأسیس می کنند.

یکی از کارخانه های مورد علاقه ثابت، کارخانه پپسی کولاست. چشم انداز فروش بطری های پپسی، چهل میلیون صندوق در  سال است که ثابت، سودی هشتاد میلیونی را سالانه از آن انتظار دارد. بطری های نوشابه که نام شرکت پپسی کولا بر آنها به فارسی نقش بسته است، از آلمان وارد می شود. سرپوش بطری ها نیز، همراه عصاره محرمانه نوشابه، از آمریکا به ایران می رسد. کارخانه مرکزی در نیویورک اعلان های بسیار بزرگی به ایران می فرستد که از دیوار ها و درختان آویزان می شوند.

مراجع تقلید می دانند که سرمایه کارخانه از آن بهائیان است، ضمن آنکه رژیم اسرائیل نیز به خاطر حضور بهائیان در کشور، سود سرشاری از این کارخانه به دست می آورد. مراجع، پپسی را تحریم می کنند. مردم و کسبه دسته دسته شیشه ها و صندوق های پپسی کولا را به ماشین های توزیع پپسی پس می دهند و چون توزیع کنندگان از پس گرفتن شیشه ها سر باز می زنند، شیشه ها را می شکنند. مدتی بعد نیز کارخانه پپسی، در شعله های آتش خاکستر می شود.

ثابت دست به دامن شاه می شود. شاه بی درنگ دویست و پنجاه میلیون تومان، بلاعوض به او می پردازد. اما نوشابه پپسی چه می شود؟ ثابت و همکارانش برای برطرف کردن این مشکل نام نوشابه را به نوشابه اِسو تغییر می دهند و فعالیتها را از نو آغاز می کنند.

بررسی گزارش کار فعالیتهای اقتصادی ثابت پاسال، اعجاب هر محققی را بر می انگیزد که: چگونه یک نفر می تواند این همه وارد کند و بسازد و بفروشد و نمایندگی بزند و نه تنها به هیچ مشکلی بر نخورد، که تمام سیستم های دولتی و غیر دولتی نیز به نفع او حرکت کنند. امتیازات حبیب اله ثابت یا همان ثابت پاسال  اغلب انحصاری است، واردات و تولیدات تلویزیون در انحصار گروه اوست. اوست که لوازم جراحی و پانسمان وارد می کند. شرکت فیروز آبگرمکن و بخاری دئوترم، از واردات پاسال استو امتیاز ورود دارو نیز به او تعلق دارد.

در بخش کشاورزی نمایندگی انحصاری واردات ماشین های کشاورزی، واردات انحصاری مصالح ساختمانی از حمله آهن و ماشین آلات ساختمانی و ده ها فعالیت دیگر همگی به ثابت پاسال تعلق دارد.

در این زمان ثابت پاسال در یک خانه پانزده میلیون دلاری زندگی می کند. خانه ای که الگو گرفته از قصر "لوپتی تریا فون" در ورسای است. پرده هایش را از بلژیک آورده اند و درهای آن، در های یک قصر فرانسوی است. دستگیره ها را هم از روی یک مدل مربوط به یکصد سال پیش ساخته اند، اما هر آغازی انجامی دارد و هر سلطنتی پایانی.

با اوجگیری انقلاب اسلامی، ثابت پاسال نیز مثل خیلی های دیگر، چاره ای جز فرار ندارد. ثابت پیش از فرار، موفق می شود اموال بسیاری را از ایران خارج کند و با خود به آمریکا ببرد، اما به ناچار، اموال بسیاری را نیز به جای می گذارد. ثابت در آمریکا همواره امیدوار است که روزگار جمهوری اسلامی به سر آید و به ایران بازگردد. او همیشه در سخنرانی هایش تأکید می کند: :«این انقلاب، ماندگار نیست» تا اینکه خود در سال 1990 در آمریکا جان می سپارد.

منبع:وبلاگ گذشته حال آینده

اسنادی پیرامون فعالیت های سیاسی، اقتصادی، و فرقه ای حبیب ثابت پاسال

آخرین بخش فصلنامه «مطالعات تاریخی»، شماره 20 از انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به معرفی سندهایی پیرامون فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، و فرقه ای حبیب ثابت پرداخته که عیناً در زیر ملاحظه می کنید.
واپسين بخش فصل‌نامه «سندهاي بدون شرح» است. سندهاي بدون شرح اين شماره از فصل‌نامه مطالعات تاريخي را به گزيده‌اي از اسناد مشهورترين سرمايه‌دار بهايي مسلك ايران، يعني «حبيب‌ ثابت پاسال» اختصاص داده‌ايم. در اين اسناد از منظر سازمان اطلاعات و امنيت دستگاه پهلوي، علت رشد او از شغل رانندگي تا رياست بر تلويزيون و شركتهاي بزرگ تجاري بيان شده است. طبيعي است كه اين نكات در كتاب خاطرات حبيب ثابت كه مشحون از سخت‌كوشي او براي طي مراحل ترقي است، خبري يافت نمي‌شود. تسهيلات منحصر به فرد حكومت از يك سو، و تصاحب اموال «شوقي رباني» كه با تقلب و پشت هم‌اندازي ثابت و هم‌رديفان او صورت گرفت، از او سرمايه‌داري كم رقيب ساخت. اگر سند واپسين را كه نشانگر سوداگري او در مواد مخدر است، ناديده بگيريم، و نيز هموار كردن راه رشد بهاييان در پيكره حكومت پهلوي را از طريق بازگذاشتن مجاري كسب ثروت و برخورداري از امتيازهاي ويژه، موضوعي پيش گفته بدانيم، بي‌رحمي بهاييان متنفذ ـ و در اينجا ثابت پاسال ـ نسبت به اموال و داراييهاي رهبران فرقه خود، از نكات ناگفته‌اي است كه يكي از اسناد مشروحاً درباره آن سخن مي‌گويد.

سند شماره 1

برگ خلاصه سابقه
1ـ مشخصات : حبیب ثابت
سن : 64 سال
تحصیلات : ندارد
شغل: کارفرمای شرکت فیروز ـ شیشه مینا ـ پپسی کولا و سهامدار جنرال طایر
تاریخ انتصاب: از سال 1331
حدود تقریبی میزان ثروت و دارایی: ــــــــ
سابقه اجتماعی : قبلاً مدتی راننده سردار فاخر حکمت، بعد در باغشاه مغازه تجاری داشته و نماینده ماشین استود و بیکر امریکا بوده
سابقه سیاسی: ندارد
2 ـ کارهای برجسته و فعالیتهایی که در زمان تصدی انجام داده و مقایسه با گذشته:
گسترش کارخانجات فوق
3 ـ نظر زیردستان و مردم از نظر خوشنام بودن: پول‌پرست ـ سودجو و شارلاتان
اعمال مدیریت: زدوبند و در مدیریت بسیار خشن است
حسن سلوک: ندارد
بدرفتاری: اصولاً در کار دیکتاتور و یکدنده است
صداقت و درستی: ندارد
نقاط ضعف : پول‌پرستی
نقاط برجسته: ندارد
4 ـ هرگونه اطلاعات دیگر

سند شماره 2

گزارش
تاریخ: 24/10/39
محترماً به استحضار می‌رساند پس از بازدیدی که در تاریخ 17/10/39 توسط آقای آیرملو مدیرکل اداره پنجم از ایستگاه تلویزیون ایران (تهران) به عمل آمد از طریق آن اداره کل گزارش شرفعرضی به پیشگاه ملوکانه تنظیم شده و در آن مطالب اغراق‌آمیزی که مؤسس تلویزیون (آقای حبیب ثابت) به کرات در گفتارهای خود به کار می‌برده و آ ن را وسیله‌ای برای تأمین منافع و جلب رضایت مقامات مملکتی در راه کمکهای بیشتر به خود می‌دانسته منعکس گردیده است و یا اینکه دولت تاکنون کمکهای فراوانی چه از نظر معافیت از پرداخت عواض گمرکی و اعتبارات ارزی و چه از لحاط احداث دستگاههای فرستنده و ایجاد تسهیلات لازم در اجرای کلیه برنامه‌های تلویزیونی معمول داشته؛ مع‌الوصف نامبرده ادعاهای خلاف واقعی نموده و این مسئله را برای انتظارات بعدی خود از دولت از قبیل دریافت مبلغ قابل ملاحظه‌ای از اداره کل انتشارات و رادیو، فروش برنامه‌ها به دستگاههای دولتی و بالاخره کمک پانصد هزار دلار جهت خرید وسایل تکمیلی تلویزیون باز گذاشته و توقعات خود را متکی بر این موضوع قرار داده است که چون دائر شدن ایستگاه تلویزیون باعث افزایش قابل ملاحظه عایدات گمرک گشته لذا چند درصدی از آن متعلق به تلویزیون ایران بوده و بدین ترتیب برای خود نتیجه می‌گیرد که رقمهای مذکور ظاهراً اگر کمک محسوب شود ولی فی‌الواقع و نفس‌الامر جزء حقوقی است که بایستی خود به‌خود در اختیار این دستگاه گذارده شود. ضمناً پیشنهاد شد که مبلغ پانصد هزار دلار مذکور ممکن است جزو بودجه سال 40 سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا هر وزارتخانه‌ای منظور شود.

سند شماره 3

گزارش اطلاعات داخلی
تاریخ وصول خبر: 24/9/42
تاریخ گزارش: 25/9/42
یکی از بازرگانان بازار می‌گفت در محافل اقتصادی تهران چنین شهرت دارد که در دوره زمامدارای آقای علم امور مربوط به اقتصاد کشور طبق نظر و به نفع حبیب ثابت پاسان تنظیم و اجرا می‌شود و علت آن هم این است در زمان حکومت مصدق موقعی که ملکه مادر و عده‌ای از خاندان جلیل سلطنت در اثر فشار حکومت وقت از ایران خارج شده و به آمریکا رفته بودند در آن کشور مورد بی‌مهری کارکنان سفارت ایران قرار گرفته ولی حبیب ثابت پاسال که آن موقع در آمریکا دارای زندگی مجللی بوده اعضاء خانواده سلطنتی را به منزل خود برده و از آنان پذیرایی کامل نموده است و اکنون که کلیه قدرتهای کشور در دربار متمرکز شده به پاس کمکهای سابق وزارت اقتصاد به دستور دربار شاهنشاهی به نفع ثابت پاسال قدمهای متعددی برداشته و در موضوع منع ورود روغن ماشین یک قلم 24 میلیون تومان به حبیب پاسال سود رسانیده است.

سند شماره 4

]برگ خلاصه سابقه[
مشخصات: اسم حبیب فرزند عبدالله شهرت ثابت پاسال دارنده شناسنامه 376 تهران متولد 1282 تهران محل سکونت تهران خیابان ویلا کوچه پناهی ـ شغل بازرگان.
سابقه: نامبرده رئیس هیأت مدیره شرکت (امنا) عضو محفل روحانی بهائیان ایران و مدیر شرکت زمزم و نماینده فولکس واگن در ایران و مؤسس تلویزیون ایران می‌باشد. محتویات پرونده به شرح زیر است:
1ـ در تاریخ 22/1/39 اطلاعیه‌ای با تقویم ب 2 واصل شده که نامبرده در انگلستان درباره اخذ کمک برای تلویزیون ایران با مقامات انگلیسی مذاکراتی نموده است.
2ـ اطلاع واصله حاکیست که طبق اظهار یکی از بازرگانان بازار در محافل اقتصادی تهران چنین شهرت دارد که در دوره زمامداری آقای علم امور مربوط به اقتصاد کشور طبق نظر حبیب ثابت تنظیم می‌شده.
3ـ در تاریخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملی بهائیان ایران نامه‌ای نوشته و متذکر شده که هدف اصلی از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای جمعی از یاران (بهائیان) بوده و به تدریج امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی (افکار بهائی) به وجود آید. و به هیچ وجه برخلاف نظریات امراله (دستورات بهائی) اقدامی نخواهد شد.
4ـ در تاریخ 13/6/44 اطلاعیه واصل که آقای حبیب ثابت عامل اصلی تقویت بهائیان می‌باشد و قرار شد یک میلیون تومان از طرف شرکت ملی نفت به نام اجرای برنامه‌های آموزشی از تلویزیون به وی داده شود.
5 ـ در اردیبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهائیان به عضویت محفل روحانی ملی بهائیان ایران انتخاب شده است.
4/3/45

سند شماره 5

به تاریخ 27/2/1348
دادستان محترم دیوان عالی کشور
محترماً با توجه به اینکه جامعه بهائیان در تهران و سایر شهرستانهای ایران دارای املاک و مستغلاتی بوده‌اند که به نام جناب شوقی ربانی به ثبت رسیده و شخص مزبور در کتاب قرن بدیع نوروز 101 قسمت چهارم صفحه 49 و احصائیه تطبیقی و سایر آثار و الواح خود که به منزله وصیت‌نامه است و دفاتر لجنه املاک ملی امری بهائیان ایران تصریح نموده است که املاک و اماکن و اراضی موجوده در اقلیم ایران و سایر نقاط جهان جزو موقوفات عامه و متعلق به عموم است و املاک و اراضی و اماکن مزبور مفصل و در کلیه نقاط ایران و جهان موجود است که مستخرجه کتاب بدیع و سه فقره رونوشت گواهی مالیات بر ارث وزارت دارایی و عین جلد چهارم کتاب بدیع و احصائیه تطبیقی برای توضیح قسمتی از آن رقبات با فتوکپی مدارک و اسناد به ضمیمه پرونده 44/1191 شعبه 3 بازپرسی دادسرای تهران که با صدور قرار بی‌اساس به دادگاه استان به کلاسه 1082/5ـ 47 فرستاده شده به عرض می‌رساند:
جناب شوقی ربانی در تاریخ 12/8/36 بدون اولاد و پدر و مادری که در قید حیات باشند در لندن به شهادت می‌رسد و ذکرالله خادم نه و دکتر علی‌محمد ورقا و تیمسار بازنشسته شعاع‌الله علائی و علی‌اکبر فروتن و حبیب‌الله ثابت و هادی رحمانی شیرازی و هیئت مدیره شرکت سهامی امناء و دکتر مهدوی سردفتر 25 تهران و ممیزین و کارمندان ثبت اسناد و املاک و دارایی که مشخصات آنان در پرونده‌های مربوطه مشخص و معین است به شرکت و وکالت منوهر قائم‌مقامی وکیل دادگستری جهت حیف و میل نمودن ماترک متوفی به تنظیم صلح‌نامه‌های 47308ـ20/10/36 و 47434ـ16/11/36 و 47948ـ12/3/37 در دفترخانه 25 تهران پرداخته و قبل از انجام انحصار وراثت و تعیین وراث قانونی و همچنین تعیین سهم‌الارث هر یک از وراث و پرداخت مالیات بر ارث و مالیات بر صلح و تعیین پلاک و مشخصات مورد صلح برخلاف موازین مواد 32 و 40 آئین دفاتر اسناد رسمی مزورانه به دکتر علی‌محمد ورقا مصالحه می‌نمایند و دکتر علی‌محمد ورقا نیز بدون انجام حصر وراثت و مالیات بر صلح وراث و تعیین پلاک و مشخصات مورد صلح و پرداخت مالیات بر درآمد صلح به شرکت سهامی امناء که خودشان در تاریخ 1/2/37 تشکیل می‌دهند تحت شماره 47948ـ12/3/37 دفترخانه 25 تهران مصالحه می‌نماید و شرکت سهامی امناء بدون ذکری از املاک و اراضی و اماکن در اساسنامه خود سرمایه 287 میلیون دلار را طبق اساسنامه مربوطه سه میلیون تومان نقدی معرفی می‌کند که ضمن اختفای نقل و انتقالات املاک و اراضی و اماکن از پرداخت مالیات بر ارث و مالیات بر دو صلح انجام یافته و مالیات بر درآمد و حق‌الثبت که بالغ بر یکصد میلیون تومان می‌شود خودداری می‌نماید و بعد که مقامات اداری و قضائی مستحضر می‌شوند در تاریخ 26/7/37 به وکالت منوهر قائم‌مقامی که یکی از کلاهبرداران بوده است با اخذ 1054 سهم از 15000 سهم اقدام به حصر وراثت می‌نمایند. و شرکت سهامی امناء با اغفال کارکنان ثبت و تبانی با ممیزین و کارشناسان اداره دارایی و ثبت با فعل و انفعالاتی به دستیاری منوهر قائم‌مقامی بدون درج معاملات قطعی در اسناد مالکیت قبل و اعلام آن به اداره دارایی و اخذ مالیات بر ارث به موجب صلح‌نامه‌های تنظیمی اسناد مالکیت جدید به نام شرکت سهامی امناء می‌نمایند و شرکت سهامی امناء قبل از تعیین مالیات بر ارث و مالیات بر صلح و مالیات بر درآمد دولت اراضی و املاک را به قطعات مختلف تقسیم و تفکیک می‌نمایند و به اشخاص انتقال می‌دهند منجمله یکی از این رقبات پلاک 3742 بخش 3 تهران واقع در امیرآباد بالای جلالیه قبرستانی به نام گلستان جاوید بوده که طبق نامه‌های شماره 1178/23/4155ـ 19/2/42 و 1561/23ـ 15/3/40 شهرداری تهران مورد اعتراض شهرداری نیز واقع شد، معذالک با فعل و انفعالاتی سند مالکیت این رقبه را بدون رعایت قوانین و مقررات ثبتی و نظریه شورای عالی ثبت به نام شرکت سهامی امناء تبدیل یافته و شرکت مزبور آن را به قطعات مختلف تفکیک نموده و به اشخاص انتقال داده است و با اینکه اداره ثبت و کارشناسان و مهندسین در موقع تقسیم و تفکیک پلاک 3741 بخش سه تهران را با وجود قبور می‌دانستند گورستان عمومی است نه باغ مشجر و می‌دانستند جنبه عمومی دارد نه خصوصی و می‌دانستند وراث هنوز مالیات بر ارث و مالیات بر صلح انجام شده را پرداخت ننموده‌اند و برابر رأی شورای عالی ثبت که طی شماره 5842/م ـ 23/4/42 ابلاغ گردیده، توافق بین وراث نسبت به تقسیم ماترک حاصل نشده و مشخصات مورد صلح هر یک از وراث در صلح‌نامه‌ها قید نشده، اقدام به صدور سند مالکیت به نام شرکت سهامی امناء می‌نمایند.
نکته جالب‌تر آنکه از پرداخت مالیات بر ارث و در صلح و مالیات بر درآمد دولت و ادای حق‌الثبت شرکت که بالغ بر یکصد میلیون تومان می‌شود نجات یابند با دسیسه و تبانی نسبت به نقل و انتقالات املاک در محضر و اداره ثبت مزورانه اقدام نموده و پلاکهای اصلی را قبل از انجام حصر وراثت و پرداخت مالیات بر ارث به قطعات مختلف تفکیکی تقسیم و ورقه مالکیت صادر نموده و برای انحراف مأمورین و کارشناسان مالیات بر ارث و مالیات بر درآمد یک قطعه از سیصد قطعه را بدون اشاره به سوابق امر به نام پلاک اصلی سند صادر دریافت می‌نمایند و موقع بازدید مأمورین و کارشناسان مالیات بر ارث آن پلاک مجزا شده را ارائه می‌دهند که علاوه بر تقلیل مالیات بر ارث و اضمحلال نمودن نقل و انتقالات قبلی مبالغ هنگفتی از مالیات دولت را به نفع خود تصاحب نموده‌اند ــ و بازپرس محترم با علم به عملیات مزورانه کلاهبرداران و با عدم توجه به مواد 32 و 40 آئین‌نامه دفاتر اسناد رسمی و ماده 374 قانون امور حسبی و قسمت اخیر ماده 22 ثبت و نظریه شورای عالی ثبت مراتب را بزه ندانسته مبادرت به صدور قرار منع پیگرد و کلاهبرداران و خیانت‌کاران می‌گردد ضمن ابطال حق و حقوق اینجانبان مبلغ یکصد میلیون تومان درآمد دولت را مضمحل و اراضی و املاک و اماکن عمومی را به یک عده کلاهبردار و خیانتکار تسلیم می‌کند ــ لذا مراتب را به استحضار آن دادستان معظم رسانیده که ضمن حفظ حق و حقوق اینجانبان و حقوق عمومی نظریه عالی را نسبت به نوع بزه امر به ابلاغ فرمایند که آیا می‌توان با مدارک و دلایل و اسناد فوق‌الذکر مواد قانون را نقض نمود و با جمله «به علت عدم وقوع بزه» کلاهبرداران را با چنین عملیات خائنانه از چنگال عدالت رهایی داد یا خیر؟
با تقدیم احترامات فائقه
سرهنگ بازنشسته یدالله ثابت راسخ
ماده 32 ـ در کلیه اسناد و معاملات املاک باید شماره پلاک و حدود و فواصل ملک مورد معامله تصریحاً قید گردد.
ماده 40 ـ در مورد معاملات وراث متوفی نسبت به املاک مورد معامله را وقتی می‌توان تنظیم و ثبت نمود که گواهی‌نامه انحصار وراثت در دست داشته و بین آنها در سهم‌الارث توافق باشد.
ماده قسمت اخیر 22 ثبت ـ در مورد ارث هم ملک وقتی در دفتر املاک به اسم وزارت ثبت می‌شود که وراثت و انحصار آنها محرز و در سهم‌الارث بین آنها توافق بوده و یا در صورت اختلاف حکم نهائی در آن باب صادر شده باشد.
ماده 374 قانون امور حسبی ـ در صورتی که ورثه بخواهند ملک غیرمنقولی که به نام مورث ثبت شده است به نام آنها ثبت گردد باید تصدیق انحصار وراثت با رونوشت گواهی شده آن را که مشتمل بر تعیین سهام باشد به اداره ثبت تسلیم نمایند.
رأی شورای عالی ثبت ـ «موضوع در جلسه مورخه 3/4/42 شورای عالی ثبت مطرح و به شرح ذیل رأی داده شد.»
«تطبیق سند حاکی از صلح بر پلاکهای معین بدون اینکه در صلح‌نامه ذکر پلاک و سایر مشخصات شده باشد چون نظر قضائی است باید به حکم دادگاه باشد مگر اینکه طرفین به تنظیم سند دیگر ذکر پلاک و سایر مشخصات با رعایت مقررات توافق نمایند از نظر مالیات بر ارث اعم نسبت به آنچه که سند مالکیت صادر نشده ماده 13 قانون اصلاح قانون مالیات بر ارث و نقل و انتقالات بلاعوض نماید رعایت شود و آنچه که سند مالکیت صادر شده اگر مالیات بر ارث تأدیه نشده اداره دارایی می‌تواند بر طبق مقررات اقدام مقتضی به عمل آورد.
رئیس اداره امور املاک ثبت کل
رونوشت به حضور تیمسار ریاست محترم سازمان امنیت و اطلاعات تقدیم می‌گردد.

سند شماره 6

گزارش خبر
به: 321
شماره گزارش: 38408/20هـ 4
از: 20 هـ 4
تاریخ گزارش: 30/2/48
موضوع: اعضاء محفل ملی بهائیان
انتخابات محفل ملی بهائیان ایران روز 4/2/48 در تهران انجام در نتیجه اشخاص ذیل به عضویت محفل روحانی ملی انتخاب گردیدند.
1ـ پروفسور منوچهر حکیم استاد دانشکده پزشکی تهران ـ رئیس محفل
2ـ منوهر بهلولیان قائم‌مقامی وکیل پایه 1 دادگستری ـ نایب رئیس
3ـ روحی ارباب کارمند وزارت آب و برق ـ منشی
4ـ عطاءالله مقربی سرتیپ بازنشسته ارتش ـ رئیس صندوق
5ـ علیمحمد برافروخته سرتیپ بازنشسته ارتش ـ خلاصه نویس
6ـ حبیب ثابت (ثابت پاسال) تاجر ـ عضو
7ـ بهیه نادری ـ خانه‌دار ـ عضو
8ـ عنایت‌الله عزیزی ـ بازرگان ـ عضو
9ـ دکتر ریاض قدیمی افسر ارتش ـ عضو

سند شماره 7

برگ خبر
به: ریاست شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
از: ساواک
گیرندگان: تیمسار فرماندهی ژاندارمری کل کشور
موضوع: اتهام قاچاق هروئین و مرفین توسط آقای حبیب ثابت
برابر اطلاع واصله:
اخیراً شخصی به نام زین‌العابدین سبحانی طی نامه‌ای به عنوان مجله خواندنیها حبیب ثابت را بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر در ایران معرفی و یادآور شده چندی قبل مقدار ده کیلوگرم هروئین و مرفین از اتومبیل وی کشف گردیده. لکن مشارالیه مطابق معمول با پرداخت حق و حساب موضوع را فیصله داده است.
تهیه‌کننده معصومی آزاد
رئیس بخش 326 شهابی
رئیس اداره دوم عملیات و بررسی شهاب

 

منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی، سال پنجم، شماره بیستم، بهار 1387 ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص 225-243
منبع: ايام 29


Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo