شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
41971
نام: سمیه
شهر: تهران
تاریخ: 8/9/2007 7:25:14 PM
کاربر مهمان
  بنام الله پاسدار خوون شهیدان
سلام می کنم خدمت یکایک دوستان
می دونم منو غریبه به حساب اووردین اعتباری به خبر غریبه نیست.البته حق هم دارین جای گله و شکایت نیست.ولی من همه ی شما را دورادور میشناسم و سر تعظیم و تواضع در برابر شما بزرگان فرود میارم.
مدتی بود میومدم اینجا فقط می خوندم و از حرف دلای شما به اندازه ی خودم استفاده می کردم.می دونم اینجا اومدن و فهمیدن حرفها یی که زده میشه کار ادمی چون من نیست که نیست.من کجا و این جا اومدن کجا.ذهن ناقص من کجا و فهمیدن مطالب عمیق دوستان کجا ولی کفتم سمیه با اینکه همه ی اون چیزی که باید بفهمی نمیفهمی ولی اگه به اندازه ی سر سوزنی هم منقلب شدی و حالیت شد غنیمته طوری که مهمون همیشگی اینجا شدم و در این بین نوشته های زیبایی یکی از خانم ها همون محجوبه ی عزیزه خیلی روح من رو نوازش میداد نمیدونم نوشته هاش خیلی به دلم می نشست از اینکه خانم بود باهاش راهت تر بودم تا اینکه ادرس ایمیلشونو گرفتم و بیشتر باهم اشنا شدیم وقتی هم که فهمیدم چند ماهی توی مکه ساکن هستند قند توی دلم آب شد حرفاش منو خیلی متحول کرد همین که دوستی پیدا کردم که توی اون سرزمینه حرفاش برام خیلی مقدس بود. همیشه مدوین راهنمایی هاشم همیشه پر شور و حال حرف می زد وقتی از شهدا می گفت مو بر بدنم راست می شد کفتم ابجی طور دیگه ایی حرف می زنی انگاری خیلی باهاشون بودی گفت عزیزا دلسوخته باشی و حرفت اثر نکنه گه باید فاتحه را بخونیم...من خودم که کسی نیستم کمال همنشین در من اثر کرد! الله اکبر!!!
روزی عکسی برام ایمل کرد چهره ها ی نورانی داشتند بعد چند روزی پرسیدم محجوبه جانم این چهره های ملکوتی کیا هستن؟ گفت بابا بزرک شهیدم عموی شهیدم دو تا دایی های شهیدم کفتم این یکی کیه؟
صداش لرزید کفت این هم اقاجونمه. کفتم چیزی شده حرفی زدم که ناراحتت کردم ؟ کفت اقاجونم مقابل چشای من هر روز هزار بار تا مرز شهادت میره و بر می گرده می دونم طولی نمیکشه در عرش اعلی با پرستو ها ی عاشق و مهاجر همسفر میشه فقط منتظر یه امضاست؟ کفتم چه امضایی؟ گفت بعدا می فهمی!!!!!!!!!
تا اینکه یه ماه پیش کفت بابا حالش خیلی بد شده گفت بابا رو دارن می برن المان من و داداشمم میریم
و بعد اون بود که کمتر می نوشت توی حرف دل. اکه یادتون باشه مدتی قبل اومدم برای حل مشکل بنده ی خدایی التماس دعا گفتم خیلی دوست داشتم اسمشو ببرم ولی اونقدر غزت نفس داشت که خودش اجازه نداد و همیشه با اصرار می گفت نمیخام ذهن بچه ها مشغول بشه !! سمیه جانم همه اینجا محتاج دعا هستندهمه رو دعا کن در این میون اسم بابامم ببری ممنونت میشم.
همیشه بهش زنگ میزدم تا اینکه یرام اس ام اس زد و کفت لحظات وداع داره نزدیک شده لحظه ی دلکندن از باب ی مهربونم لحظه ی..... و بلاخره خبر شهادت پدرشون هم طولی نکشید که اومد گفت سمیه یادته کفته بودم منتظر یه امضاییم؟خب حالا عریضه ی شهادت بابا توسط ربش که رب الشهدا باشه و اربابش که سیذ الشهدا باشه امضا شد.اگه توی وبلاگشون سر بزنین متوجه میشین.
دیگه اصلا نمیتونم ادامه بدم همین چند خط رو هم که نوشتم خیلی برام سخت بود.
41970
نام: faryad
شهر: los angeles
تاریخ: 8/9/2007 6:02:48 PM
کاربر مهمان
  jenabe ARZHANG ,kheyliha che dar talaare goftegoo va che dar inja be esme man miyoomadan va bado birah migoftand.
man beonvane hamsare yek shahid hich vaght be maghame shahid tohin nemikonam vali inja didam ke be name man chetor be maghame shahid biehterami kardand.
baraye man mihem nabood chon pishe khodaye khodam midoonestam ke kare man nist va be khodesh vagozar kardam...vali dar morede inke shoma az man khastid ke tooye yahoo chat konim shakki nadaram...vali hala chera az goftan in matlab narahat shodid va mano biadab khatab kardid dar ajabam...vali khon har che az doost resad nekoost....man ede`aie nadaram...vali khodaie daram ke midoone man oon fahashiharo nakardam
41969
نام: قاصدك
شهر: هرجا دلت بخواد
تاریخ: 8/9/2007 5:52:47 PM
کاربر مهمان
  بسم رب الزهراء سلام الله علیها
سلام دلاور
%%%%%%%%
یه خبر خوش!!!
شاید این جمعه بیاید... شاید
%%%%%%%%
یا مهدی فاطمه سلام الله علیهما
41968
نام: سید محمد امین
شهر: شیراز
تاریخ: 8/9/2007 5:48:46 PM
کاربر مهمان
  گرفتارم به اخر خط رسیدم توان ندارم به خداوندی خدا دیگه نمیدانم چه کارکنم فقط دعام کنید بدهی کمرم شکنده دعا یادتون نره ترا به خدا دعام کنید
41967
نام: یه آشنای غریب
شهر: زیر چتر آسمون
تاریخ: 8/9/2007 3:21:00 PM
کاربر مهمان
  مرغ سان از نفس باد هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم
41966
نام: سحر ناز
شهر: شیراز
تاریخ: 8/9/2007 3:20:29 PM
کاربر مهمان
  براي محجوبه عزيزم

سلام خواهر گلم نمي دونم چه جور از تو عذر خواهي کنم من نتو نستم اون شب تسکين بخش دل پر از دردت باشم . مي دونم تو منو سنگ صبور خودت قرار دادي و به من زنگ زدی اما من نمي دونم چقدر غمو از دلت خريدم و يه کم از غمهاي دل کو چيک ونازتو کم کردم . اما شبي که تو گفتي ديگه اميدي نمومده التماس دعاي فراون! من دستام و همه وجودم به لرزه افتاد و زار زار اشک ريختم و به خيلي ها التماس دعا گفتم . اما امان از شبي که زنگ زدي و گفتي پدرم شهيد شد من تو خيابون تو ماشين بودم من نتونستم خودمو کنترل کنم پابه پاي تو گريه کردم و نتونستم تسکين بخش دل پراز دردت باشم. اين قدر غم تو دلم ريختي که داشتم با هق هق گريه مي کردم و با تو حرف مي زدم ولي حواسم به اطراف ماشین نبود که همه دارن به من نگاه می کنن که دارم اشک میریزم و با تو حرف می زدم !!!! من با مادرم بودم اون شب و هر سه ما گریه می کردیم انگارباید یکی پیدا می شد ما را آروم می کرد !! نمی دونم چه جور عذر خواهی کنم که من نتونستم خودمو کنترل کنم و تو را آروم کنم ... خواهرم عزیزم داغ عزیز خیلی سخته می دونم اما همه ما باید یه روز بریم جای ابدیمون ! حالا یکی خدا دوستش داره و زودتر می ره پیش حق اما وای به حال ما ..... اما اینو خوب می فهمم که هیچ کسی نمی تونه حال تو را به خوبی درک کنه...... (آقا مقداد شبی که خواهرم به من این خبر را داد گفت پدرشون تازه شهید شدند و ایشون در ایران شهید نشدند در بین بقیه شیمیایی های خارج از کشور که تحت درمان هستند شهید شدند . و خواهر عزیزم از من خواست که شما و همه بزرگان اهل حرف دل واسه همه شیمیایی های آنجا دعای فراوون کنید و .....)
خدایا به تو پناه می برم از درد بی کسی!!!!
اللهم عجل لوليک الفرج...والعافيه والنصر.
واجعلنامن خير اعوانه و انصاره.واول المستشهدين بين يديه...اللهم ادبنا بآدابه.وخلقنا باخلاقه...

آمين يا رب لعالمين

التماس دعا يا علي
41965
نام: ونوس کوچولو
شهر: کهکشان راه شیری
تاریخ: 8/9/2007 3:17:35 PM
کاربر مهمان
  ---------- تسلیت ----------
41964
نام: ارژنگ
شهر: تهران
تاریخ: 8/9/2007 1:56:43 PM
کاربر مهمان
  سلام بر همه بزرگواران

اول از همه بزرگواران بابت حرفايي كه مي خوام بزنم عذر خواهي مي كنم
دوم از جناب ادمين تقاضا مي كنم كه اين مطالب بنده رو روي صفحه نمايش بدن

به به جناب فرياد پارسال دوست امسال آشنا
مي بينم كه بعد از به هم ريختن فضاي تالار و همچنين تالار حرف دل دوباره پيدات شد
آفرين به تو
كه تونستي كار خودت رو انجام بدي و با حرفهاي بي ادبانه و شرم آورت همه رو به جون هم بندازي و دست آخر هم باعث بشي كه هم تالار گفتگو رو ببندند و هم حرف دل رو كد امنيتي بذارند
دست مريزاد خدا قوت واقعا خسته نباشي
مي بينم كه خدا رو شكر به لطف ادمين و همچنين كد امنيتي شما تغيير كردين و مودبانه صحبت مي كنين پس بنده حرفام رو پس مي گيرم
چون به نظر بنده اگر اين كد امنيتي هيچي هم نداشته ولي حدااقل باعث خير شده و باعث شده شما و امثال شما كمي مودبانه صحبت كنين و اين نشون ميده شما و امثال شما جز افرادي هستين كه علاقه زيادي به آزادي كلام ندارين و دوست دارين كه هميشه در اصطلاح يه ماموري بالاي سرتون باشه با يه چوب كه هر وقت حرف بيجا زدين ادبتون كنه
تبريك ميگم الان موقعيتي كه دوست داشتين براتون مهياست و موجب ميشه من بعد خيلي مودب تر باشين كه واقعا جاي شكر داره
البته اصلا نمي خواستم پاسختون رو بدم
ولي اگر مايلين بيشتر صحبت كنيم آِي دي بنده رو كه دارين منتظرتون مي مونم
41963
نام: .
شهر: .
تاریخ: 8/9/2007 1:40:12 PM
کاربر مهمان
  سلام اينم يكي ديگه از نوشته‌هاي مجنون‌الحسين
ناشناس عزيز براي امين دعا كن.


آقا دلم تنگه برات
قربون اون صحن و سرات


آروم آروم تو خیابون قدم میزنی اما عجله در چشمات موج میزنه
انتهای خیابونو نگاه میکنی یک گنبد می‌بینی با دو گلدسته
چراغای حرم از دور به شب را جلوه‌ای دو چندان بخشیده. چراغای رنگارنگ در اطراف گنبد فراوونه. دوست داری ساعتها نگاشون کنی اما!
با دیدن این صحنه پاهای قدرت میگیره و با همه توان به سمتش روونه میشی
با خودت فکر میکنی که هنگام وصل شدن چي بگی
چشمتو از گنبد بر نمیداری هر چه جلوتر میروی نزدیکتر میشی اضطرابت بیشتر میشه
حال دیگر روبه‌روی حرم ایستادی. نگاه میکینی همون موقع دلت میشکنه و دوست داری آسمون چشماتو به بارون اشک مهمون کنی
قدمات ملایم شده و دیگر آن شتاب اولیه رو نداره آروم آروم پیش میری
صدای مناجات آروم به گوشت میرسه در حال قدم زدن در عرش هستی
احساس میکنی که دنیا زیر پای توئه و داری از بالا زمینو نگاه میکنی
همه جا روشنه یک گنبد طلایی که نور ظاهریش مشهد را روشن کرده و نور واقعیش عالمو روبه روی توئه به سمتش قدم ب میداری گوشه‌ای میشینی و گنبد و گلدسته چراغونی شده رو نگاه میکنی
دل شکسته‌ت شکسته‌تر میشه بغضت میشکنه اشکی که ساعتهاست در گوشه‌ای از چشمت جا گرفته آروم آرام رو گونه‌هات ميريزه و زبان قفل شده‌ت باز میشه
حتما خیلی حرفها با آقایت داری ..........

سلام آقا جون ... قربونت برم ... دورت بگردم ... میدونی چند وقته دلم برای حرم با صفات پر میزنه؟
میدونی چقدر دلم میخواد بیام و چشم بدوزم و به اون ضریح خوشگلت تا دلم رو با خودش به عرش ببره؟
میدونی چقدر حرف توی دلم مونده که برای هیچ کس نگفتم ... گذاشتم تا فقط و فقط برای خودت بگم! قربونت برم که سنگ صبور همه دلشکسته‌هایی ....
آخ که چقدر دلم تنگ شده برای صدای نقاره خونت ... برای صدای بال کبوترهای حرمت ... برای صدای زیارت خوندن زوارت که هر کدوم یه گوشه ایستادن و با چشمهای پر از اشک باهات درد و دل میکنن.
به جون جواد نازنیت قسمت میدم، دیگه بیشتر از این ما رو شرمنده نکن ... بالاخره ما هم آبرو داریم آقا ... خودت قسمت کن تا بیام به پابوست ... نه بیاییم خاک کف پاهات رو ببوسم ... قربونت برم.... فدات بشم .... همه هستی‌ام به فدای خاک کف پایت یا امام رضا .....
41962
نام: عباس
شهر: دبی
تاریخ: 8/9/2007 12:50:18 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا
اشعاری که می نویسم از دیوان امام ره می باشد
باید از افاق وانفس بگذری تا جان شوی
واگه از جان بگذری تا در خور جان شوی
طره گیسوی او در کف نیاید رایگان
باید اندر این طریقت پای وسر چوگان شوی
کی توانی خواند در محراب ابرویش نماز
قرنها بایددر این اندیشه سرگردان شوی
در ره خال لبش لبریز باید جام درد
رنج را افزون کنی نی در پی در مان شوی
در هوای چشم مستش در صف مستان شهر
پای کویی دست افشانی وهم پیمان شوی
این ره عشق است واندر نیستی حاصل شود
بایدت از شوق پروانه شوی بریان شوی
خدایا راه امام ان شاالله ادامه یابد


<<ابتدا <قبلی 4203 4202 4201 4200 4199 4198 4197 4196 4195 4194 4193 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved