بُت عشوهگر
رنــــدانه، گــــــــاه از سر كويت گذر كنم
شـــايد
به زير چشم، به رويت نظر كنم
تسبيح پــــــــارسايـــــــــى و سجاده ريا
در رهن باده، چون نبود سيم و زر، كنم
آمد شدن به مدرسهام نيست بعد از اين
جــز آنكه جستجوى بتى عشوهگر كنم
در صحـــــن مسجدم نبود راه، غير از آنك
بــر
كوى مىْ فروش از آن ره، گذر كنم
|