«اعتقاد داریم اسلام دین رأفت است و
باید با خوش خلقی دشمن را به دوست مبدل کند، آیا نمیتوانیم و
نباید همین رفتار را در مقابل دشمنی چون امریکا داشته باشیم؟»
چون این موضوع سیاسی با دید اعتقادی مورد بررسی قرار
گرفته است، یعنی «رأفت اسلامی» علت یا دست کم بهانه برای
تعامل با امریکا بیان شده است، به ناچار ابتدا باید با
همان دید پاسخ گفت و باید دانست که آن چه به عنوان «علّت»
مبنا قرار گرفته و معلول «دوستی امریکا» از آن مطالبه شده
یا انتظار میرود، آیا واقعاً علتی برای آن معلول هست یا
خیر؟
بلای تجزیه در اعتقادات:
یکی از بزرگترین بلاهایی که استکبار بر سر بشریت
آورده و میآورد، همین «تجریه» و توجه به یک جزء و عدم توجه به
جزء دیگر است و حتی گاه قرار دادن دو یا چند جزء یک مجموعه در
مقابل یک دیگر میباشد که به تضعیف همه اجزا میانجامد.
بلای تجزیه فقط دامنگیر خاک کشورها یا ملل آن و یا امّتها
نمیگردد. این طور نیست که بگوییم تجزیه وقتی است که تلاش کنند
بخشی از خاک یک کشور را از آن جدا کنند، یا فقط وقتی است که
بین اقوام متفاوت یک ملت فاصله و جدایی بیاندازند و یا در یک
دین واحد مذاهب متفاوت ایجاد کرده و بعد آنها را مقابل هم قرار
داده و به جان یک دیگر بیاندازند تا خود حکومت کنند، بلکه
تجریه در فرهنگ، در اعتقادات، در شناخت و حتی نوع اندیشه نیز
صورت میگیرد. چنان چه شاهدیم حتی در عرصهی علم نیز تجزیه
میکنند و در نهایت علم تجربی را که شاخهای از علوم بشری است،
در مقابل سایر علوم قرار میدهند.
این تجزیه در نگاه، شناخت و باور خدا و آیات او [اعم از قرآن،
اهل عصمت و یا سایر آیات] نیز به شدت صورت گرفته است. فصول
متفاوت را از هم جدا کردهاند و گرویدگان به هر فصل یا
علاقمندان به هر موضوع را مقابل گروه دیگر قرار دادهاند، در
حالی که شناخت، باور، اعتقاد و بالتبع عمل صالح و رشد وقتی
ممکن است که یکپارچگی باشد و اساساً «موحد» کسی است که در
وجودش یگانگی و توحید متبلور شده باشد.
خداوند حکیم خود در قرآن به این بلای بزرگ که از سوی کفار
تحمیل میشود اشاره نموده و میفرماید که کفار این تجزیه را در
آیات الهی نیز انجام داده و مدعی هستند که به برخی از آنها
ایمان دارند و به بعضی دیگر کافر هستند و بعد تصریح نموده و
متذکر میگردد که اینها «کافر» هستند:
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ و
َيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ
وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ
وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا *
أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا
لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا» (النساء، 151 و 152)
ترجمه: كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر می
ورزند و می خواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند و می
گويند ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار می کنيم و می
خواهند ميان اين [دو] راهى براى خود اختيار كنند * آنان در
حقيقت كافرند و ما براى كافران عذابى خفتآور آماده كردهايم.
همین تجزیه را در شناخت ما نسبت به خداوند متعال، نسبت به
پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) و نسبت به اسلام انجام داده و
القا کردهاند:
اسلام دین رأفت:
خداوندِ سبحان، رئوف است. لطیف، رحمان، رحیم، جواد،
کریم، توّاب، ستار و غفار است، دعاها را مستجاب میکند، گناهان
را میپوشاند، بسیار توبه پذیر است، همه گناهان تائب را یک جا
میبخشد و ...، اما «سریع الحساب»، «صاحب انتقام»، «شدید
العقاب» و «جبّار» نیز هست. رحمت دارد، عدالت نیز دارد.
«غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ
ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ»
(غافر،3)
ترجمه: [كه] گناهبخش و توبهپذير [و]
سختكيفر [و] فراخ نعمت است، خدايى جز او نيست بازگشت به سوى
اوست.
اسلام دین رأفت است، دین محبّت، گذشت و حتی ایثار است و دین
عزّت، ایستادگی و کفر و ظلم ستیزی نیز هست. اسلام دین دعوت به
یکپارچگی و وحدت است و دین «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ
رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» نیز هست. لذا هم دستور گذشت، مهربانی،
ایثار، چشمپوشی، فرصت دادن، کنار آمدن، مصالحه، تعامل،
انساندوستی صرف نظر از مواضع متفاوت و ... دارد و هم دستور
عدم پذیرش بندگی غیر و مبارزه با جهل و کفر و ظلم ستیزی دارد.
یک خط از این دستورها و رهنمودهای جعلی و تحمیلی به مسیحیت که
ساخته و پرداخته نظامهای جور و سلاطین ظلم میباشد، مبنی بر
این که «اگر این طرف صورتت را سیلی زدند، طرف دیگر را بیاور» و
بالتبع اگر مالت را خواستند، جانت را هدیه کن و اگر جانت را
هدف گرفتند، همه نوامیسات را پیشکش کن و اسمش را اخلاق، رأفت
و رحمت بگذار، در اسلام وجود ندارد. اسلام دین حکمت است و نه
حماقت.
امریکا:
در باره امریکا و رابطه با امریکا نیز زیاد صحبت شده
است. دست کم از ابتدای انقلاب به بعد، مردم ایران نقش امریکا
در سرنوشت گذشته، حال و آینده خود و کشورشان را به خوبی
شناختهاند. استکبار، سلطه، کفر، ظلم، تجاوز، قتل، غارت، ترور،
تحمیل جنگ، تحریم اقتصادی، عملیات جاسوسی، فشار سیاسی، جلوگیری
از رشد اقتصادی و علمی، ایجاد تفرقه و فتنه و ... که دیگر رأفت
ندارد. چنان میگویند «اسلام دین رأفت است» و آن را بهانه و
توجیه برای پذیرش هر ظلم و جنایت فردی، اجتماعی و سیاسی دشمنان
(فردی، اجتماعی، سیاسی، داخلی و خارجی) قرار میدهند که گویی
دشمن، بسیار آرام، ساده، مظلوم و دوستداشتنی یک گوشه نشسته
است و گدایی محبّت میکند، اما مسلمین مخالفت میکنند؟!
اسلام دین رأفت و عزّت است و لیبرال دموکراسی امریکایی نیز دین
استکبار، ظلم، خونریزی، جنایت، چپاول ثروتها و کشورگشایی است.
حال چه باید کرد؟! آیا اینجا جای رأفت است؟! البته تکلیف
مسلمان در این گونه موارد نیز بسیار حکیمانه روشن شده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي
وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ
وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ
الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ
إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء
مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا
أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن
يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيل» (الممتحنة،
1)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد دشمن من
و دشمن خودتان را به دوستى (ولایت و سرپرستی) برمگيريد [به
طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آن كه قطعاً به آن
حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از
مكه] بيرون می کنند كه [چرا] به خدا پروردگارتان ايمان
آوردهايد اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون
آمدهايد [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار می کنيد در
حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم
و هر كس از شما چنين كند قطعا از راه درست منحرف گرديده است.
«إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاء وَيَبْسُطُوا
إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا
لَوْ تَكْفُرُونَ» (الممتحنة،2)
ترجمه: اگر بر شما دستيابند دشمن شما باشند
و بر شما به بدى دست و زبان بگشايند و آرزو دارند كه كافر
شويد.
آیا اخلاقی خوشتر از اخلاق ایران در مقابل این همه ظلم و
جنایت دیده شده است.
منبع: x-shobhe |